Virgule

Art Reviews and Critical Essays by Ali Ettehad

Virgule

Art Reviews and Critical Essays by Ali Ettehad

تار و پود هنرمند در گالری آزاد - برای نمایشگاه غزاله هدایت


این یادداشت به بهانه ی نمایشگاه غزاله هدایت در روزنامه ی اعتماد - سه شنبه هفت آبان 1387- چاپ شد که متاسفانه مورد جرح و تعدیل بسیار قرار گرفت. هر چند دوستان ما در اعتماد نام سانسور بر این عمل خود نگذاشتند اما اصل مطلب را البته با تاخیر در ویرگول گذاشتم تا مورد مطالعه ی  دوستان خواننده قرار گیرد . ضمناً عنوان متن در روزنامه به "به دنبال خود" تغییر یافته بود که من از معنای آن سر در نیاوردم.
_______________________________________

تار و پود هنرمند در گالری آزاد


نمایشگاه اخیر غزاله هدایت
تار و پوست-  شامل آثاری است که نگاه او را به مثابه یک زن مورد واکاوی قرار می دهد. نگاه یک زن، نه در مرتبه ی زنانه ای که ادبیات و جهان نگری مردان آن را تبیین می کند بلکه در مقام  آن چه در لایه های زیرین فردیت هنرمند یافتنی است و البته نگاهی که در تضاد با دایره ی واژگانی مردانه ای است که طی قرن ها بدل به نوعی هنجار شده است. باید گفت اگر چنین نگرشی تا امروز مورد پذیرش قرار گرفته خود حاصل تاریخی مردسالارانه است. سالاری ای که ویژگی های ارگانیک زن را مورد تحقیر قرار داده و در عوض، کالبدی از او برساخته که تنها از برون دیدنی است و آن را تا حد ابژه ای زینتی تنزل می دهد. در آثار هدایت شاهد عناصری از وجود مادی هنرمند هستیم که با وجود شخصی بودن وقتی به نمایش در می آیند هیچ امتیازی برای "نگاه مردانه" قائل نیستند. انتخاب نام نمایشگاه نیز بر این وجه آثار تاکیدی دوباره می نهد؛ "تار و پوست" که از دو جز از اجزای تن هنرمند تشکیل شده با کنار هم قرار گرفتن، به واسطه ی شباهت آوایی، ترکیبی آشنا- یعنی  "تار و پود"- را به خاطر می آورد که در ادبیات فارسی از معنای ضمنی مشخصی برخوردار است. این چنین که وقتی کسی "تار و پود" چیزی را به نمایش می گذارد همواره سعی در نمایاندن چیزی  به جز سطوح معنایی صریح آن دارد.
   اجزای تن هنرمند چنان به نمایش در آمده اند که به سختی می توان آن ها را مرده انگاشت. اگر بنا بر عادت تاریخی بخشی از کالبد شخصی برجسته را در موزه یا خانه ی او نگاه می دارند؛ این بار می بینیم که هنرمند زنده بخش هایی از وجود زنده ی خود را نه به عنوان شی در خور موزه بلکه در ظرفی که که علیه خوانش "نگاه خیره ی مردان" قیام کرده است به نمایش می گذارد. موهایی که قاب گلدوزی را پر کرده اند، پوستی که حرکت کرده، نفس می کشد و میوه ی ممنوع را بی آن که در پی کسب لذتی پنهان باشد در برابر دیدگان مخاطب قرار می دهد. "تار و پوست" با آن که اجرایی به شدت شسته و رفته دارد اما به هیچ وجه از ویژگی های زینتی برخوردار نیست.
   گرچه با دوره کردن مشهورترین آثار هنر فمنیستی، به ویژه آن دسته آثاری که از سوی زنان هنرمند پدید آمده اند، نمونه هایی می یابیم که دغدغه ی یکسره مشابهی با آثار هدایت دارند؛ اما باید گفت در بیشترموارد- نه همه- این گونه آثار بدل به بیانیه ای می شوند که گویی در همایش جنبش زنان قرائت شده است. این دسته از آثار با بدل شدن به بیانیه ای شورنده بازه زمانی اثر گذاری خود را کوچک و کوچک تر می سازند و به ندرت جایی برای خوانش فراتاریخی باقی
 می گذارند. لیکن "تار و پوست" نه تنها سویه های مستند و تاریخی یک اثر را به روشنی به نمایش می گذارد که از توان بالقوه ای در جهت رسیدن به خوانشی تازه نیز برخوردار است. خوانش سومی که با جهشی بلند، آثار هنرمند را از سطح یک نماد که به مفهومی خاص ارجاع دارد، به نشانه ای زیباشناسانه بدل می سازد.
هنرمند در بازنمایی مستقیم اجزای تنانه ی خود، قرائت تازه ای از هویتش را از مخاطب طلب می کند؛ قرائتی که او را نه به مثابه ی یک جنس که در مقام یک فرد بر می شمارد. و چنین خواستی نه تنها در نمایش پوست ها و موها قابل رویت است که در سه پرتره ی مشابه هنرمند نیز به روشنی تکرار شده است.
"حدیث زلف جانان بس دراز است/چه شاید گفت آن کان جای راز است" (گلشن راز-شیخ محمود شبستری)

نظرات 3 + ارسال نظر
نسترن فرزان سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:00

اقای اتحاد روش نگارشتان را دوست دارم .در لحظه اثرگذار است.تحلیلتان از وضع زنان نیز کاملا درست است .اما شاید "تار و پود" یا "تار و پوست" را نمی شود تنها ویژگی ارگانیک زن دانست.ایا شما اعتقاد دارید که دغدغه های غزاله هدایت درست منطبق بر دغدغه ی هنرمندان فمینیست است؟خوشحال میشوم اگر وقت داشته باشید به سوال جواب بدهید.
متشکرم

درود بر شما؛ هر خوانش از اثر هنری تنها و تنها یکی از خوانش های ممکن است که می توان از ارتباط میان عناصر دستگاه نشانه ای اثر استخراج و تاویل نمود. همانطوری که در متن نیز اشاره شد به هیچ وجه اعتقاد ندارم که آثار اخیر خانم هدایت در مقام یک بیانیه ی فمینیستی ظاهر شده اند اما اینکه به روشنی می توانیم این آثار را در بوته ی نقد فمینیستی قرار داده و بسنجیم نکته ایست که احساس می کنم نمی توان آن را نادیده گرفت. درباره ی تار و پود هم شاید بتوان گفت وجه آوایی این واژه ها بیش از بار معنایی آن مورد توجه من است و قطعاً اگر باور داشته باشم، هویت هنرمند در این عناصر خلاصه می شود، وی را به جنس آن هم "جنس دوم" تقلیل داده ام که این خود ریشه در " نگاه خیره ی مردان" دارد، یعنی گفتمانی که از آن بیزارم.
ارادتمند - علی اتحاد

فرزان پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 14:48

نوشته شما کاملا متین است اما شاید امروز منتقدین ، هنر زنان را تنها به از دید فمینیستی تحلیل می کنند، که در نهایت یا اثر در مقام یک بیانیه ی فمینیستی ظاهر شده اند، یا خیر.
شخصا خوشنودم از آنکه شما با تئوری "جنس دوم" میانه ای ندارید، اما سوال آنست که ایا در مطالعات خود تا به حال به گونه دیگری از نقد اثر زنان بر خورده اید که در آن حرفی ازفمینیسم به میان نیامده باشد؟
با سپاس

البته و قطعاً؛ چنان که پیش از این نیز در یادداشت ها و نقدهایی که درباره ی آثار هنرمندان زن نوشته ام به هیچ وجه سخنی از گفتمان فمینیستی به میان نیامده. کافی است برای مثال به یادداشت های عکاسی ای که طی سه سال اخیر در مجله ی تندیس نوشته ام و یا به مقالات بلندی که در فصلنامه ی هنر منتشر کرده ام نگاه کنید.
با سپاس از توجه شما

نسترن فرزان دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:37

چندی پیش در روزنامه اعتماد نقد آثار خانم هدایت را خواندم .به نظرم قسمتهایی از مقاله گنگ رسید.فکر کردم شاید تیغ برادران سانسورچی پوست از مقاله کنده باشد که در این صورت حتما نویسنده دلسوز اصل مقاله را در جایی دوباره خواهد آورد .خوشبختانه در جستجوی نامتان در اولین مورد اصل مقاله را یافتم .بعد ازآن فهمیدم قبلا هم نوشته هایتان درتندیس را خوانده ام . اما مشخصا شانس یافتن مقالاتی که فرمودید را نداشتم،شکی نیست با وجود این وبلاگ کار ساده تر است.در میان چند صد کتابی که در مورد هنر زنان و هنر فمینیستی نوشته شده، ده ها کتاب به ایران راه یافت وخوشبخت بودم که تعداد محدودی از این آثار به دستم رسید .مرور آنها برایم جالب است . نه فقط به آن دلیل که خود یک زن هستم ، بلکه نگاه تقریبا مشابه منتقدین به هنر زنان کمی عجیب به نظر می رسد. برای مثال در کتاب Women,art ,and society نوشته Whitney Chadwick آثار Rachel Whiteread (house-1993) همانگونه خوانش شده که نقاشی های Pinaree Sanpitak (the egg -1997)مورد تحلیل قرار گرفته .با آنکه بیننده آثار Whiteread با دیدن یک قالب ازداخل خانه ای در ابعاد واقعی ، هرگز به زن بودن هنرمند پی نمی برد ولی منتقدین باز هم در مقایسه، Rachel Whiteread را به دیده زنی میبینند که اینبار هنر بصری را با معماری آمیخته و شاید متحیر از آنند که چطور اثری از شکل ارگان های بدن زنانه اش در آثار وی دیده نمی شود!وشاید تفاوت نگرش Rachel Whiteread با Judy Chicago برای تحلیل تکراری منتقدین بهانه خوبی باشد!
شاید بهتر این بود که تصاویر مورد بحث را ضمیمه کنم اما با توجه به محدودیت نرم افزاری در وبلاگ این کار ممکن نیست و البته با وجود شناخت وسیع جناب عالی در عرصه تجسمی بیمی ندارم که مطالب نوشته شده گنگ باشد.
بی نهایت از پاسخ شما متشکرم.و فقط خواهش می کنم بفرمایید اصطلاح "نگاه خیره مردان" ترجمه چیست؟

با سپاس از نظر شما؛ این هم اصل ترکیب " نگاه خیره ی مردان" MALE GAZE برای مطالعه ی بیشتر لطفاً کلید واژه ی زیر را جستجو کنید:
MALE GAZE THEORY
ارادتمند
علی اتحاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد