اریکسو و از سوی دیگر عدم تداوم فضایی در متون نگاشته شده
که در مجموع جملهی خاص نمیسازند (مثل: کسی به باور کند که باغچه دارد میمیرد
قلب...). این تعیین را تقویت میکند که نوشتار موجود در اثر کاملاً در
مقام عنصری تصویری بوده و اگر هم اشارهای به نوشتار مینماید این اشاره
در جهت ارجاع به سنتهای اسلامی صورت گرفته است و چیستی معنایی نوشتار خودبهخود
ناقد اهمیت فرض گردیده. بدین معنا که تکتک کلمات در سطحی همسان با نقوش
تذهیبی حاشیه کار کرد مییابند.
از نقطه نظر
فمنسیتی
آثار شیرین نشاط
از نقطه نظر تمایز میان زنان و مردان و همچنین به جهت نقد نگاه موسوم به
نگاه مرد سالارانه، به صورتی کاملاً گریزناپذیر در محدودهی فمنیسم میگنجد.
جان برجر(۵) در
کتاب دربارهی نگریستن دست به توصیف و بررسی این نوع نگاه میزند و به
عنوان نخستین کسی که به بررسی این موضوع میپردازد نامآور میگردد.
و پس از آن
ترکیب «نگاه خیرهی مردان» بدل به ترکیب معناداری را تعریف مشخص میگردد.
آنچه ادبیات مردسالارانه را در سطح بصری گسترش داد از دیدگاه به جر و
بسیاری از متفکران پس از وی، سنت تصویرگری و نقاشی غرب بوده و هست. زنان
برهنه که در حالتی تصنعی در برابر چشمان نقاش و در سطحی کلانتر در برابر
مخاطبان بیشمار، خود را به نمایش گذاشتهاند. از دیدگاه متفکران فمنیست
محصول فرهنگ ردسالارانه و «نگاه خیرهی مردان» هستند. بدین معنا که عریانی
دلبرانهی زنانه نیز حاصل کارکرد ادبیات و ؟؟؟ مردانهی جامعه است. این نوع
نمایش پیکرهی زنان، فرهنگی را میسازد که نتیجهی عملی آن زدایش زنان از
حوزهی تفکر و خرد ورزی است.
|